من چه گويم يك رگم هشيار نيست!
• آسيبشناسی مطبوعات محلی!!
محض اطلاع و جهت ريا و برای اينكه مقياس خوشبينی كوچكترها دستتان بيايد، بخشی از پاسخی را كه به خبرنگار يكی از روزنامههای پايتخت دادهام میآورم. طبق معمول، برای اينكه چيزی از زبانم در نرود (كه بعدا پشيمانی به بار آورد) چند ساعتی مهلت خواستم تا پاسخشان را مكتوب بدهم. اينهم مقدمهاش (با كمی تطهير و تلخيص):
من اساسا اعتقادی به ورود به اين مباحث ندارم. معتقدم دعوايی اگر قرار است انجام شود بايد بر سر چيزی باشد كه باشد. بر سر چيزی كه نيست نمیشود دعوا كرد. اين لفظ كليشهای و پرطمطراق «آسيبشناسی مطبوعات محلی» كه هر از چندگاهی به بهانهای (مثلا روز خبرنگار) علم میشود، از منظر من، رانتی است كه روزنامهنگاران محترم برای همكارانشان میپردازند وگرنه زمانی اين مساله موضوعيت دارد كه بتوانيم و جرات كنيم آن را در بارهی سطح و كيفيت همهی وجوه حيات اجتماعی، فرهنگی، سياسی و اقتصادی يك شهرستانی و يك پايتختنشين مطرح كنيم. يعنی از نگاه من، اين آسيبها يا ضعفها آشكارا متوجه بقيهی حوزهها هم هست، همه هم میدانند؛ اما اگر قرار به طرحشان باشد معلوم نيست چی از تويش در بيايد.
...مشكلات و معضلات مطبوعات محلی (اگر اين شكلكها را مطبوعه بناميم)، تقريبا همانهايیاند كه گريبان مطبوعات سراسری را نيز گرفتهاند. نمیدانم چرا بعضیها فكر میكنند فاصلهی مطبوعات سراسری با مطبوعات محلی و در اين مورد خاص مطبوعات كرمان، بيش از فاصلهی تهران – كرمان است. همانطور كه فاصلهی مطبوعات پايتخت با جرايد ديگر ممالك نيز بيشتر از فاصلهی تهران و مثلا توكيو نيست. (گفتم توكيو نه لندن و يا فلان ايالت در ينگهی دنيا چرا كه در آينهی آمال ما انگار تهران قرار است تصويری از توكيوی اسلامی باشد!)
...وقتی صحبت از رسانهی مكتوب میشود، ياد ركن چهارمی میافتيم كه در فرآيند يك گرتهبرداری ناقص، گريبان ما را گرفته و رها نمیكند. مطبوعات، بلانسبت و گلاب به رويتان قرار بوده ركن چهارم باشند. يعنی در كنار سه قوهی ديگر بهعنوان چشم ناظر و بهگردش درآورندهی چرخهی اطلاعات و نه كودك نفتخوارهای در دامان يك قوه يا بخشی از حاكميت. (اگر اين ركن چهارم بودن را قبول نداريم كه اصلا حرفی نمیماند!) مروری بر وضعيت فعلی، میباوردمان كه از مطبوعات ما (محلی و مركزی) جز شكلكی باقی نمانده است. بقيهاش را اگر چاپ شود!، میآورم و اگر نشود يعنی كه لابد قابل انتشار نبوده!