صدا میکند ماه، بال و پرم را
جنون میدمد آه، خاکسترم را
پلنگم، پُر از زخمِ بستر که شبها
سفر میکند کوه، سرتاسرم را
هوای خطر دارم ای کاش باشد
غزالی که گردن بگیرد سرم را
نمیخواهم اینبار پایم بلرزد
نمیبینم ای قله، دور و برم را
اگر دشت، کفتار؛ اگر کوه، کرکس
نمیمیرم این آخرین باورم را
هوای تو را دارم ای ماه، گاهی
هوس کن نفَسهای شعلهورم را
که خوابِ کسی جز تو را دیده بودم
به آتش کشیدم اگر بسترم را
جواهردشت - شهریور89