163/ قمیصه قدَ من دبر

تا عشق، طراح است
پیراهن پاره
از مُد نمی‌افتد.

162/ اوج

گاه‌گاهی باد
خستگی در می‌کند در من
گاه‌گاهی ابر می‌‌گیرد غبارم را
کاش اندوه صنوبر انتهایی داشت...

161/ بوم

طبیعت قدم می‌زند در نگاهت
پلنگی صبور
و باران و رنگین‌کمان
و آیینه و ابر
و خورشید...
خدا چشم‌های تو را دوست دارد.

160/ «من شاعرُ عشق نقاش کرد»

برده‌ام از یاد
آب‌رنگِ چشم‌هایش را
گاه‌گاهی شعر
                 کاریکاتور عشق است.

159/ چشمم پر از پری و دلم دیو

شاخ و برگ تو را اگر حتا...
ریشه‌ات را بگو بگو چه‌کنم؟
روح من ارّه می‌شود هر روز.

89/11/11

158/ سفر

سفر، پرندگیِ شاعرانه با معشوق
سفر، رهاییِ روح از مزارِ عادت‌هاست
...
حقیقتش
سفر، گریزِ منه از من
خدا کنه که موفق بشیم...

157/ زلزلة مشروط

تبریز می‌لرزد
     تمام شهرها پس‌لرزه می‌آید
یعنی امیدی هست...

156/ رمه

آسمان دوباره گرگ و میش
ماه _تیز و بز _ دمید
شب
پا به ماهِ کرکسی گرسنه است.

155/ آسمان، آبستن ماه است

آن‌که می‌گوید، نمی‌بیند
وآن‌که می‌بیند، نمی‌گوید

شاعران را حسرتِ زوزه
گرگ‌ها را رنجِ گردن‌درد خواهد کشت.

154/ ضدخاطرات

کاش خاطرات
پا به پای تو
پیر می‌شدند.

153/ خرداد، ماه نیست

یک رشته بغض، می‌بندد
اردیبهشت را به جهنم
تاریخ را به تیر.

152/ سهراب

آستین‌کوتاه می‌پوشد
باز هم از دشنه‌ی رستم
             گریزی نیست.

151/ راه‌رو

عاشقانه برو!
هر طرف، هر کجا که دلت خواست
راه، ما را به هم می‌رسانَد.

150/ واحد عشق، زخم است

بی‌شمار
بی‌نهایتم
روزگار، لخته لخته می‌شماردم.

149/ دام دانه

گشنه‌ها، دربند
سیرها، آزاد
باز صد رحمت به آیین کبوترها...

148/ سیاه‌چاله

تمام راه‌ها، به عشق ختم می‌شود
تمام عشق‌ها به راه...

فقط پرنده‌بازها خیال می‌کنند:
آن‌که رفته
      باز می‌رسد

147/ نه زندگی، نه مرگ

یا زندگی
یا مرگ
چیزی میانِ این دو وسعت نیست
.
.
چیزی به‌جز حالی که من دارم...

146/ قرنطینه

همین‌که می‌دانم
کسی شبیه تو نیست
چقدر دلهره‌آورتر از نبودنِ توست.

145/ سندروم پاهای بی‌قرار

سفر،مجالِ نپوسیدن است
خواهم رفت
از این کویر به مردابِ انزلی حتا.‏

پیش‌درآمد

رفیق! گریه نکن‏‌‏‏!‏
قرار بود فقط یک‌نفر...‌‌‏


144/ وصیت

و دینی به گردن ندارم
به‌جز
   دست‌هایت.


143/ کوه‌رود

پیشِ کلامش
      کوه وا می‌داد
پشتِ نگاهش
      رود جاری بود
یعنی که از دیدارِ آخر
          باز می‌گشت.


142/ عصرانه

دلم چوب‌شوری‌ست
میان‌وعده‌ی کودکانِ درونت.



141/ بشنو مرا

برای خوشایند معشوقه‌ای نیست
بم‌ام
درب و داغون
کمردرد دارد صدایم هنوز...


140/ کولا

عطش دارم اما تو...

 آرام
  آرام
مرا زنده زنده بیاشام.


139/ همین تکه‌کاغذ

و گاهی
همین تکه‌کاغذ
خدایی‌ترین اختراع‌ِ زمین است

بلیطی که برگشت دارد.


138/ گیسوطلا

و تذهیب کردند
تنهایی‌ام را

حروفی که از بیخِ گوشِ تو
برگشت خوردند.


137/ عصرانه

و تکرارِ یخ
    آبِ جوش
خلاصی ندارد بیابان

سفر
   بی‌تو
     رانندگی‌ست.


136/ خداحافظ ای ماه

حالا که راهی نیست
         ماهی نیست
در جاده می‌پیچم
دل‌تنگی دور و درازم را...


عصرانه‌های کوه


135/ عصرانه‌های کوه

شرمنده‌ام
از جوش‌های چهره‌ات ای ماه
در من غروری کهنه زندانی‌ست.