باشگاه، يك مفهوم كليدی و تعيين‌كننده در دنيای فوتبال است. باشگاه همان مكان مقدسی است كه قديسان و مومنان نحله‌های متنوع آيين فوتبال را زير يك پرچم گرد می‌آورد و البته  اينك سوپرماركت بزرگی شده  كه انواع و اقسام كالاها را عرضه می‌كند. سفيد، سرخ، قهوه‌ای، سياه و تازگی‌ها زرد.

 
 قبل از شروع مسابقات به اين می‌انديشيدم كه در اين جام جهانی، هيچ باشگاهی به‌اندازه‌ی چلسی، تنوع‌خواهی‌ و جاه‌طلبی‌ مديرانش را به رخ نكشيده است. يك سرمايه‌دار روسی _وارث رانت‌های پس از فروپاشی_ نخبه‌ترين كالاها را از ده‌ها كشور سوا می‌كند كه آخرينش، مايكل نيجريه‌ای است كه در نبرد گلادياتورها حضور ندارد. در اين جام جهانی ده كشور نمايندگانی در اين تيم داشتند (و دارند): آرژانتین،  جمهوری‌ چک، انگلیس، فرانسه، آلمان، غنا، هلند، ساحل عاج، پرتغال و اوکراین.  اين برده‌های گران‌قيمت دنيای مدرن را سپرده‌اند دست كشيشی پرتغالی كه راهبرد اهلی‌ كردن را خوب بلد است.

 
راستی! اگر كشوری مثل چين به همه‌ی اقتضائات بازی سرمايه‌داری تن در دهد، برای جذب مخاطب تلويزيونی و فروش كالاهای توليدی باشگاه هم كه شده، از اين به بعد بايد دست‌كم يك چشم‌بادامی در تيم‌های بزرگ ببينيم. يعنی شانس يك بازيكن چينی در شرايط ضعيف‌تر بيش‌تر از يك بازيكن ايرانی برای لژيونرشدن خواهد بود.

 
اين آخرين پست امشبم بود. برخی بی‌خودی‌ها، ماهيت آدم را رو می‌كند. چون قاعده‌‌ی نوشتن در وب اين است كه مطلبی را حذف نكنيم، من‌هم استثنائا امشب عطای محافظه‌كاریم را به لقای فوتبال می‌بخشم.

 

پ.ن: اين‌هم سرمقاله‌ی شرق با عنوان «زنده باد فوتبال»