غزال درون
هنوز از هوايِ تو دَم ميزند
غزالي كه در من قدم ميزند
به ديوارها، گُل؛ به اندوه، رنگ
به هر جا كه سر ميزنم ميزند
نبودي، نميپرسي از حال من:
عقابي كه پَر در عدم ميزند
كمابيش نبضم پُر از خستگيست
نبودي ولي بيش و كم ميزند
به حال و هوايِ تو دلبستهام
به آيندهاي كه رقم ميزند.
+ نوشته شده در یکشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۶ ساعت توسط مرتضا دلاوری پاریزی