چقدر حوصله‌ی واژه‌هام تنگ شده
چقدر شروه بخوانَد دلی که سنگ شده؟

چقدر گم‌شده پیدا کند؟ چقدر خسوف؟
چقدر خال بکوبم؟ تنم پلنگ شده!

که این زمانه برای کسی رمق نگذاشت
تمام خاطره‌هایم پر از سرنگ شده

قرار بود بماند صدا، نماند مگر
صدای خسته‌ی گنجشک‌های رنگ‌شده
.
.
.