115/ عصرانههای کوه
پیشانیاش در پینهها گم بود
محرابها از سجدهی او سکته میکردند
اما نمیفهمید
حالا هم...
محرابها از سجدهی او سکته میکردند
اما نمیفهمید
حالا هم...
+ نوشته شده در سه شنبه ۹ شهریور ۱۳۸۹ ساعت توسط مرتضا دلاوری پاریزی