یک چشمه ماهی
از شور اقیانوس، لبریزند ماهیها
تیزآب میبارند اگر ریزند ماهیها
قرمزترین تاریخ در چشمانشان خفتهست
همکیش ما و هرم پاییزند ماهیها
بیزخم در آرامش مرداب میمیرند
قلابکی کو تا بیاویزند ماهیها
بیبال و بر، بیدست و پر، اما سرافراز
مثل صنوبرهای پاریزند ماهیها
***
یک روسری پولک به چشمانم کشاندی
بنشین! خداناکرده میریزند ماهیها
شعری بخوان! مرداب در خواب تباهیست
شاید به شوق شعله برخیزند ماهیها
تیزآب میبارند اگر ریزند ماهیها
قرمزترین تاریخ در چشمانشان خفتهست
همکیش ما و هرم پاییزند ماهیها
بیزخم در آرامش مرداب میمیرند
قلابکی کو تا بیاویزند ماهیها
بیبال و بر، بیدست و پر، اما سرافراز
مثل صنوبرهای پاریزند ماهیها
***
یک روسری پولک به چشمانم کشاندی
بنشین! خداناکرده میریزند ماهیها
شعری بخوان! مرداب در خواب تباهیست
شاید به شوق شعله برخیزند ماهیها
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۶ ساعت توسط مرتضا دلاوری پاریزی