مثل صنوبرهای پاریز

سیدعلی میرافضلی

 

برخی معتقدند «شعر کوتاه»، درخورترین قالب شعری برای دنیای دیجیتالی امروز ماست. مردم کم‌حوصله و شتاب‌زده‌اند و مجالی برای خواندن شعرهای بلند ندارند. مهلت ما به اندازه یک کلیک کردن است و بس. شعری که وقت ما را بگیرد، خودش را از نعمت خوانده شدن محروم کرده است. این پندار، اگرچه تا حدودی زیادی درست است، اما ناخواسته، شأن شعر کوتاه را نیز تا حد پیتزا و پفک پایین می‌آورد. یعنی، از دایره تأمل و تعمق بیرون است و معده خواننده را سر کار می‌گذارد. در پاسخ باید گفت، در شعر کوتاه واقعی، زمان خواندن کاهش می‌یابد و مجال اندیشیدن فراخ‌تر می‌شود.

تاریخ ادبیات ما می‌گوید که ذهن ایرانی هیچ‌گاه از شعر کوتاه غافل نبوده است. چه در قالب‌های کهنی همچون خسروانی؛ چه در قالب‌های سنتی مثل رباعی و دوبیتی و قطعات کوتاه و تک‌بیت‌ها؛ و چه در قالب‌های بومی و مردمی مثل لندی و لیکو و سه‌خشتی و واسونک. بنابراین، گفتار عده‌ای از منتقدین را این‌گونه باید تصحیح کرد که شعر کوتاه، همیشه یکی از فرم‌های دلخواه شاعران ایرانی بوده است و در دوران اخیر، به دلیل تغییرات صورت گرفته در زیست فرهنگی انسانها و غلبه مظاهر مدرنیسم در جامعه انسانی، و آشنایی شاعران با صورت‌های شعری ملل دیگر بالاخص هایکو، توجه به شعر کوتاه، علاوه بر داشتن پشتوانه تاریخی، ضرورت زمانه نیز هست. تا آنجا که فن‌آوری‌های نوین ارتباطی نیز انسان‌ها را به فشرده‌سازی پیام‌های خود و ایجاز و اختصار سوق می‌دهند.

بررسی شعر کوتاه نوین پارسی را باید از روزگار نیما یوشیج آغاز نهیم. تأثیر نیما را در دگرگونی شعر کوتاه فارسی باید از دو جنبه مورد بررسی قرار داد: نخست، دمیدن روح طراوت و تازگی در قالب‌های کهن از جمله رباعی و دوبیتی ؛ و دیگر، پدید آمدن قالب‌های نوین برای شعر کوتاه. شعر کوتاه جدید، از چارچوب وزن و قید بیت آزاد شد و پایه خود را بر سطرهایی بنا نهاد که به رعایت تساوی ارکان عروضی ملتزم نبود. و به تدریج، از عروض پیشنهادی نیما نیز فاصله گرفت. م. آزاد، محمد زهری، منصور اوجی و بیژن جلالی از جمله شاعرانی بودند که در پایه‌گذاری شعر کوتاه در دوران بعد از نیما نقش مهمی داشتند. در کنار آن، از تأثیر ترجمه هایکوهای ژاپنی به زبان فارسی نمی‌توان به سادگی گذشت. بخصوص انتشار کتاب «هایکو» با ترجمه احمد شاملو و ع. پاشایی در سال 1361، در ترغیب شاعران نسل جدید به شعر کوتاه بسیار مؤثر افتاد. احیای قالب‌های سنتی مثل رباعی و دوبیتی در دهه شصت چرخ شعر کوتاه را بیش از پیش به حرکت در آورد. در ده سال گذشته، به طور واضح شاهد پیشروی شعر کوتاه در خاکریز رسانه‌های مکتوب و دیجیتال بوده‌ایم که جریانات مختلف آن را می‌توان در گروههای پنج‌گانه زیر جای داد: رباعی جدید، شعر کوتاه نیمایی، هایکو ایرانی، نوخسروانی‌، شعر کوتاه مدرن. این گرایش‌ها، البته مرزهای مشترک زیادی دارند.

..

این مقدمه را برای آن آوردم که در مورد شعرهای کوتاه یکی از شاعران امروز کرمان سخن بگویم. سال گذشته، مجموعه شعر مرتضا دلاوری پاریزی با نام «مثل صنوبرهای پاریز» به بازار عرضه شد. در این مجموعه 160 صفحه‌ای، ما با آزمون‌های متنوع شاعر در انواع قالب‌های شعر سر و کار داریم. کتاب، با شعرهای نیمایی دلاوری آغاز می‌شود و بعد از آن غزل‌های او را می‌خوانیم. رباعی، مثنوی‌، و چارپاره از دیگر قالب‌های شعری کتاب است. بخش آخر کتاب را نیز شعرهای کوتاه در بر می‌گیرد که از شماره 40 شروع و به شماره 1 ختم می‌شود! می‌توان گفت دلاوری در همه این قالب‌ها دلاورانه وارد شده و تقریباً از عهده همه آنها بر آمده است. البته، عموماً او را با غزل‌ها و چارپاره‌هایش می‌شناسند که شور عاطفی بالایی دارند. در این شعرها، تلفیق دغدغه‌های اجتماعی شاعر با داستان‌های دل‌دادگی‌اش، در زبانی پاکیزه و ‌پرداخته، دست خواننده را می‌گیرد و با خود می‌برد. دلاوری در شعرهایش، انسانی را روایت می‌کند که تبارش زخمی است و روح دربدرش در پرسه‌های بی‌سرانجام، جویای دامانی است آرامش‌بخش. ریشه دردمندی شاعر در دیدارهای ناپیوسته و حضورهای هجران‌زده‌ است. و در این میان، ناروایی‌های کوچه و خیابان و بی‌رحمی روزگار، و دگرگون شدن آیین‌ها و معیارهای قدیم، نمکی است بر این زخم‌ها. با همه اهمیت شعرهای نیمایی و غزل‌های دلاوری، ما بررسی خود را به شعرهای کوتاهش معطوف کرده‌ایم و برآنیم که این دسته از شعرهای او نیز قابلیت‌های زیادی دارند. کوتاه‌سرایی‌های دلاوری محصول سه چهار سال اخیر فعالیت‌های ادبی اوست که تنها بخشی از آنها به کتابش راه یافته، و پاره‌ای از بهترین شعرهای کوتاه او را باید در وبلاگ «کتیبه زخم» خواند.

کوته‌سروده‌های دلاوری در دسته شعرهای کوتاه نیمایی جای می‌گیرند. دلاوری شاعری است که ذهنش با وزن عروضی خو گرفته و به دلیل به اُخت و احاطه‌اش به وزن، ضرورتی نمی‌بیند که این قابلیت را نادیده بگیرد. بسیاری از شعرهای کوتاه دلاوری با رکن «فاعلات» یا «فاعلاتن» آغاز می‌شود که ظرفیت موسیقایی خوبی برای بیان حالات شخصی و توصیف و روایت دارد. و می‌توان گفت یکی از وجوه تأثیرگذاری شعرهای کوتاه او، وزن عاطفی آنهاست.

عشق، مَحرم است
تا که می‌روی
تیغ‌ها برهنه می‌شوند.

..

من پر از تناقضم
عاشقم
تو را و مرگ را.


..


دست‌های تو را
گرم‌تر می‌فشارم

لیزخوردن بهانه‌ست.

 

در حوزه موسیقی شعر، شاعر التفات زیادی به قافیه‌های درونی دارد. مانند «ماه مرا/ آه مرا»:

تقویم، سال و ماه مرا گم کرد
آیینه آه؛ آه مرا...
لعنت به این جوانی بی‌پیر!

 

اما گاه‌گداری نیز به سراغ قافیه بیرونی می‌رود تا ازین طریق، ضربه نهایی را به ذهن و ضمیر مخاطب وارد آورد:

نیستی و باز می‌پرسی: چطوری؟
خسته و مجروح
زنده‌ام با نیمی از یک روح.
..

 

گاهی نیز نقطه ثقل شعر را تناسب موسیقایی کلمات به‌وجود می‌آورد، مثل صنوبر و صبوری:

یادگاری‌نویسان گذشتند اما
هیچ‌کس مثل چاقو نفهمید:
سرنوشت صنوبر صبوری‌ست.

 

و گاه، همحرفی کلمات، مانند واج‌آرایی «گ» در این شعر:

گناهی؛
رگِ گردنم را گروگان گرفته‌ست
زمانی، خداوند همسایه‌ام بود.

 

اما بارزترین ویژگی شعرهای کوتاه دلاوری را موسیقی معنوی واژگان تشکیل می‌دهد. این دسته از شعرهای او دارای شبکه‌ای از ارتباطات ظریف است که خون معنا را در مویرگ‌های کلمات جاری می‌کند. در شعر زیر:

آه اي قمصر كودكی‌ها!
فصل خواب و گلاب است اينك
روسری‌ از سر غنچه وا كن
باز بگذار
بوي عطر محمّد بيايد.

تناسب بین قمصر و گلاب و غنچه و عطر، مبنای تصویرسازی قرار گرفته است. در عین حال باید به موسیقی درونی قمصر/ روسری/ سر هم توجه داشت (تکرار صامت ص/س/ر). سطر «روسری از سر غنچه وا کن» علاوه بر آنکه در مرکز شعرعامل توازن تصویرهای آن است، ظرفیت تأویلی شعر را بالا برده است. و به دنبال آن، سطر «باز بگذار» ارجاع هوشمندانه‌ای است به عبارت «واکردن روسری». یا در شعر:
حسّ ساحل،
صدای نفس‌های امواج
یک‌صدف دست در جیب بارانی‌ام کرد
آی دریا! ولم کن
گریه‌ام آبروی ترا می‌برد باز.

مانند شعر پیشین، سطر میانی، مرکزیت تصویر را در دست گرفته است. دو سطر اول، وظیفه فضاسازی را بر عهده دارد. در سطر سوم، اتفاقی شگرف روی می‌دهد. و ایهام موجود در «جیب‌ بارانی»، حسّ و حال بارانی شاعر را به‌خوبی ترسیم می‌کند. حادثه بعدی شعر در دو سطر آخر، و در ذهن شاعر اتفاق می‌افتد. همنوایی اجزای شعر در این پنج سطر، معماری شکوهمندی را به نمایش گذاشته است. یا در شعر رشک‌ برانگیز:

ای صدای خیس!
از کویر زنگ می‌زنم
واژه‌ها الو گرفته‌اند.

«الو گرفتن»، کشف دلپذیری است که یادآور «الو» مکالمات تلفنی هم هست. این شعر کوتاه، یک کانون ایهامی دیگر نیز دارد و آن، «زنگ زدن» است که در وجه نزدیک، بیانگرارتباط تلفنی است و در وجه دور، «زنگ زدن» فلزات است در تماس با رطوبت. و دراینجا، صدای خیس مخاطب شاعر، باعث زنگ زدن شاعر شده است. تقابل خیس و الو (آتش) و پیوند دوسویه آنها با کویر، از نگاه شاعر دور نمانده است. ایضاً تناسب صدا و زنگ و واژه.

با این همه، شعرهایی هم هستند که محتاج بازنگری در روابط کلمات و حذف زوائد هستند:

لکّه‌های تیره روی بال‌های سرخ
روبروی من نشسته بود،
کفش‌دوزکی که لای دفترم گذاشتی
ناگهان
چشمکی زد و پرید.
ای خوشا جنوب‌های سبز
ای خوشا شمال‌های سرخ!

 

به نظر می‌رسد حادثه شعر در سطر پنجم اتفاق افتاده است و دو سطر خطابی بعد از آن، بکلی زائد است. و حتی اگر سخت‌گیری بیشتری کنیم، می‌توانیم برای کمک به توسعه معنایی شعر، فعل «نشسته بود» را نیز کنار بگذاریم.

 

ایضاً در شعر:

تابلوی خطر:
            انفجار مین!
یک نوار قرمز از حدود زندگی
تا کرانه‌های عشق می‌کشم
بعد ازین
در خرابه‌های سینه
در حوالی دلم قدم نزن!

 

علاوه بر آنکه سطر «در خرابه‌های سینه» توضیح اضافه‌ قابل حذفی است، تصویر کلی شعر نیز محتاج بازنگری و پرداخت بهتری است. سامان وزن در همان آغاز شعر بهم خورده است. البته، این عیب می‌توانست به حُسن شعر بدل گردد، اگر این بهم ریختگی وزنی در کل شعر تسرّی می‌یافت و قدرت انفجاری آن را نشان می‌داد.

 

یکی از ویژگی‌ها و شاید یکی از معضلات شعر کوتاه امروز، نظام سطربندی آن است. در حال حاضر، حدود و ثغور شعر کوتاه نامشخص است و اجماعی در مورد آن وجود ندارد. یک شعر کوتاه، می‌تواند یک سطری باشد و می‌تواند چند سطری. با توجه به دخالت ذوق و سلیقه‌ در تقطیع و سطربندی شعرهای امروزی، مشکل تعیین محدوده شعر کوتاه دوچندان می‌شود. می‌توان یک عبارت را در یک سطر جای داد و می‌توان آن را پلّه‌ای نوشت و دوسطری کرد.

شعرهای کوتاه دلاوری، حداکثر 8 سطر دارد  و حداقل دو سطر. و در یک ارزیابی کلی می‌توان گفت که زبان شاعر به ایجازی در خور دست یافته  و سطربندی شعرهای کوتاه او به‌قاعده است و متناسب با معنا. و عموماً شعرهای او در سه سطر سامان یافته است:

حالا که پایانِ خطّی عزیزم!
حق داری از نیمه‌راهان بگویی
تاریخ را فاتحان می‌نویسند.

..

شوقِ دیدار، نیمه‌جانم کرد
تکیه کن تا ابد به من، نهراس!
سروها ایستاده می‌میرند.
البته مواردی هم هست که خلاف این گفته را ثابت می‌کند. برای مثال، فرم واقعی شعر کوتاه زیر:توی این خیال یخ‌زده
مریض می‌شوی
شعله‌ای ببخش
دست‌های چوبی مرا.

 

یک بیت مستقل است، نه چهار سطر؛ و پلّه‌های آن را براحتی می‌توان نادیده گرفت:

توی این خیال یخ‌زده مریض می‌شوی
شعله‌ای ببخش دست‌های چوبی مرا.

 

به نظر می‌رسد با جابجایی سطر سوم و چهارم، شعر، فرم منطقی‌تری پیدا می‌کند:

دست‌های چوبی مرا
شعله‌ای ببخش.

 

و یا در شعر زیر:

عشق
پوشیده‌ترین سمت جنون‌مندی ماست
بگذار که تا تو را گم نکنم...

 

تکلیف سطر پایانی نامعلوم است. از حروف رابطه «که تا» یکی از آنها زیادی است و سطربندی آن، با توجه به وزن شعر باید این‌گونه باشد:

بگذار
تا ترا گم نکنم...

 

یکی از وجوه بارز شعرهای کوتاه دلاوری، حضور پر رنگ عنصر طنز در آنهاست. علاوه بر حوزه نقادی اجتماعی که طنز یکی از ابزارهای ضروری آن به‌شمار می‌رود، در شعرهای کوتاه عاشقانه نیز ردّپای طنازی شاعر به وضوح دیده می‌شود:

تکه ابر قشنگم!
کاش می‌شد بباری
اشک سهمیه‌بندی ندارد!

..

آه... تاریکی سینما هم
دست ما را نمی‌گیرد ای عشق!

 

نقد روزمرّگی و مناسبات اجتماعی، شاعر را به استفاده از واژگان رسانه‌ای و اصطلاحات افواهی رهنمون شده است: پس‌لرزه، شیر پاکتی، پلنگ صورتی، چیدمان تیم، دسته چک، راهبرد، سهمیه‌بندی، سهام عدالت، تیتر، مُرده‌شور، زود بازده، نفربر، پشکل، نسکافه، بی‌رگ، پُف کرده، سور و سات، وزنه‌بردار، گنده لات و... این کلمات، نماینگر تلاش شاعر برای زنده کردن زبان شعر و بالا بردن عیار شوخ‌طبعی متن است. و مُهر تأییدی نیز هست بر تسلط او در استخدام واژه‌های مختلف در اوزان نیمایی، بدون آنکه احساس غرابتی به خواننده دست بدهد.

تنها به خواب‌،
        وقت ملاقات می‌دهی
پُف کرده چشم‌های من از بس ندیدمت!

..

خاک بر سر تمام واژه‌ها نشسته است
مرده‌شور هم
گریه می‌کند
آه ای مسیح بی‌پدر
                        چقدر بی‌کسیم!

 

در مجموع، دلاوری یادگاران ارزشمندی در ژانر شعرهای کوتاه به‌جای گذاشته است. تنوع واژگان، تبحر در راهبری موسیقی سخن، تصویرگری زنده و پرتحرک، ایجاز قابل قبول، ایجاد موقعیت طنز از جمله ویژگی‌های کوته‌سروده‌های موفق مرتضی دلاوری پاریزی است.