فوتبال، هديهی زمين به آسمان
يكی از جاندارترين مطالبی كه دربارهی فوتبال خواندهام، نوشتهی اين بابای دوستداشتنی بوده كه چندسال پيش در نشريهای منتشر شده بود. عنوانش اگر اشتباه نكنم «فوتبال، هديهی زمين به آسمان» بود كه اگر آرشيوی باشد، هنوز هم جان میدهد برای اين روزهای تبآلود و پرهيجان. محتوای آن نوشته، چنان كه از عنوانش پيداست، تقديس اين پديده بود و اين بازی را اوج خلاقيت نوع بشر در مسابقه با خدايان دانسته بود.
البته كم نيستند كسانی كه نگاه تحقيرآميزشان را به اين پديده پنهان نمیكنند. به باور برخی، تاختن به فوتبال -اگر روشنفكری را فحش نپنداريم- يك ژست روشنفكرانه است كه مدعی، آن را مخدری میداند كه جايگزين دين میشود و كاركرد پنهانش، استثمار مردم و آموزش آنان برای پذيرش وضع موجود و سازگاری با نظم سياسی است.
يكی از تحليلهای خوب از اين پديده، در كتاب «روش تحليل رسانهها» نوشتهی «آرتور آسابرگر» آمده كه البته جامعهی امريكا را مدنظر داشته است و فوتبال خاص آنان را. سال گذشته، يادداشتی را دربارهی فوتبال چاپاندم! كه مقدمهاش، اشارهای به فحوای اين كتاب داشت و كاركردش، توصيههايی برای دستاندركاران صفحهی ورزش يك نشريهی محلی. در آستانهی جشنوارهی جهانی فوتبال، شايد به خواندنش بيارزد:
فوتبال، صرفا يك واقعهی قهرمانی و ورزشی نيست، بلكه جزيی از نظام بزرگتری از وقايع است كه به بازی مربوطند و بر اهميت آن به ميزان قابل توجهی میافزايند.
«آرتور آسابرگر» در بخشی از كتاب «روشهای تحليل رسانهها»، فوتبال را بازی نشانهها میداند. استاديوم را نشانهای عظيم از مكانی مقدس برمیشمارد كه در آن طرفداران (و گاه متعصبان) فوتبال گرد هم میآيند تا مبارزهی سازمانيافته و آبرومندی را تماشا كنند كه بهنظر بسياری، جانشين «جنگ» شده است. وی حتا جای نشستن مردم در ورزشگاه را نشانهای از ميزان قدرت، ثروت و پايگاه اجتماعی آنان میداند. او زمين را شبكهای عظيم میپندارد كه خطوط سفيد بر زمينهی سبز رنگ و شدت رنگها بر هيجان واقعه میافزايد. اينهمه بهعلاوهی مردمی با لباسهای گوناگون (داوران، بازیكنان، سردستهی تشويقكنندگان، مربيان و ...) را دال بر انواع مهارتها و كاركردهايی میپندارد كه در يك بازی انجام میشود. همچون اجرای قانون، فعاليت قهرمانی، برنامهريزی، عقلانيت و ...
وی در بخشی ديگر از اين كتاب، از احساسات پرشور مردم نسبت به فوتبال و تيم محبوبشان، نتيجه میگيرد كه فوتبال بسيار فراتر از يك ورزش ساده است و از قول «آر ریيل» آن را جانشينی برای مذهب در جوامع غيردينی مطرح میكند. وی برخی شباهتهای فوتبال و مذهب را چنين برمیشمارد: فوقستارهها بهجای قديسان، بازی يكشنبهها بهجای مراسم مذهبی يكشنبهها، بليت به جای صدقه، بازیهای پيچيده بهجای الهيات، مربيان بهجای كشيشان، استاديوم بهجای كليسا و شيفتگان فوتبال بهجای مومنان كليسا نقشآفرينی میكنند.
وی معتقد است مردم به اسطوره، آيين، راز و قهرمانگرايی نياز دارند و فوتبال در اينگونه جوامع، شايد بيش از مذهب، به مردم در ارضای اين نيازها كمك میكند. البته اين بحث از كتاب با طرح اين پرسشها پايان میيابد كه آيا پيامهايی كه از فوتبال دريافت میشود بهاندازهی آنچه وعظهای مذهبی عايد میكند ارزشمند است؟ و آيا فوتبال به ترياك تودهها تبديل نشده است؟
آسابرگر همچنين از زوايايی ديگر نيز به اين پديده نگريسته كه مجال پرداختن بدان نيست اما توجه همگان بهويژه تحليلگران رسانهها را به يك نكته معطوف میكند و آن اين است كه ما در مواجهه با فوتبال و پخش آن از رسانهها با يك شكل هنری سر و كار داريم و اشكال هنری، پديدههايی بهغايت پيچيده هستند. بايد مراقب باشيم كه يك برنامه را صرفا به نظامی از نشانهها، عامل اجتماعی كردن، وسيلهای برای نفوذ در آگاهی مردم و يا موضوعی كه محرك و مشكلات اوديپی و چيزهايی از اين قبيل را نشان میدهد تقليل ندهيم.
تكمله: شواهد بالا را مدد گرفته بودم تا يادآور شوم كه فوتبال جزيی گريزناپذير از دنيای مدرن است و برای جامعهی ما كه به تعبير دوستی، ساختارها و زمانهای گوناگونی از ابتدای تاريخ تا موقعيت پسامدرن در خود دارد، میتواند بهطرز چشمگيری جذاب و تحولآفرين باشد. میتوانيم با نظرات آسابرگر موافق باشيم و يا دگرگونه بيانديشيم اما نمیتوانيم از اين مساله بگذريم كه فوتبال با همهی تبعات مثبت و منفی آن، ظرفيتهای فراوانی برای كشف و بسط دارد.