70 / آهو
خیره شده بود دشت در اندوهم
ناگاه؛
یک آهوی مست توی قلبم رقصید،
آنقدر که واژههام تاول بستند
دیر آمدهام، درست
اما آه او...
آقای ناشر، جوانتر هم که بود، خلایق را به نشر آثارشان دعوت میکرد، چه رسد به حالا که دو سه سالیست در آغوش مام وطن آرام گرفته و «نزدیک«تر شده. جوانتر که بود، منطقش به غرور خلایق نمیچربید اما حالا، دست تنها آستینها را بالا زده و به جان درختها و جنگلها تبر بسته است.
تقریبا تمامی آثاری که در «مثل صنوبرهای پاریز» چاپ شده، پیشتر و از همان سالهای آغازین این دهه در وبلاگهای اولیهام –کتیبهی زخم- و این خانهی آخری عرضه شدهاند. بنابراین با احترام به اخم ناشر، به استحضار میرساند که اگر مجموع کتیبهها را دیده باشید، چیز جدیدی در کتاب نخواهید یافت. بماند که اگر هم ندیده باشید معلوم نیست باز هم چیزی دستگیرتان بشود. این از این.
به پاس لطف مدیر محترم نشر نزدیک، ذوق آقای کوروش پارسانژاد (طراح جلد) و عنایت دوستانی که عمدتا از خوانندگان همین کتیبه یا شاگردان و رفقای دیرآشنا هستند و از عرضهی کتاب پرسیدهاند، عجالتا نشانی چند مرکز توزیع را میآورم:
• خیابان انقلاب / روبروی دانشگاه تهران / بازارچهی کتاب / انتشارات خجسته
• میدان فلسطین / کتابفروشی نشر شهر
• خیابان کریمخان / خیابان ایرانشهر شمالی / انتشارات مدرسه
• خیابان استاد مطهری / ابتدای خیابان لارستان / انتشارات لارستان
در کرمان هم فعلا کتابفروشیهای «شهر فرهنگ» (انتهای خیابان شفا) و «خط سوم» (سهراه احمدی، بعد از تکیهی فاطمیه) کتاب را عرضه میکنند.
آنطور که گفتهاند فروش اینترنتی کتاب در اینجا نیز بهزودی آغاز میشود.
در همین رابطه:یک آنتولوژی عاشقانه
(به قلم سیدنا محسن)گزارش ایبنا از انتشار «مثل صنوبرهای پاریز»
(یکی دو نکتهی انحرافی هم دارد!)